سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غرب، سینما و آخرالزمان بخش دوم

بخش اول را در این آدرس ببینید: http://naghdefilm.parsiblog.com/1114349.htm

 

- سینماى مورد بحث چه تصویر و تصورى از جهان و آینده به‏طور کلى ارائه مى‏دهد؟

اصولاً انواع آخرالزمان را ما در فیلمهاى هالیوودى شاهد هستیم. فرض بفرمائید: آخرالزمان تکنولوژیک،12 آخرالزمان طبیعى،13 آخرالزمان متافیزیک14 یا فرا ماده آخرالزمان دینى،15 آخرالزمان از جنس ساینس فیکشن16 که با نوع تکنولوژیک یک مقدار تفاوت دارد، آخرالزمان اسطوره‏اى17 و... اینها برخى از انواع آخرالزمان است که شما در فیلمهاى هالیوودى مى‏توانید ملاظحه کنید. فرض بفرمایید در آخرالزمان دینى همان پیشگوییهاى دینى - که عمدتاً توراتى است - به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به عنوان وقایع آخرالزمانى به بیننده عرضه مى‏شود. در آخرالزمان ساینس فیکشن یا حالا بگوئیم علمى - تخیلى، معمولاً جدالى بین انسان و همزادهاى فرازمینى او درمى‏گیرد.

طبعاً تنشها و چالشهایى در این جدال نهایى یا فاینال کانفلیکت18 وجود دارد که بحث نهایى در این خصوص را اگر مجالى بود مجدداً عرض خواهم کرد. پس این تقابل انسان با همزادهاى فرازمینى او است که چنین فرجامى را موجب مى‏شود و آخرالزمان ساینس فیکشن یا علمى تخیلى بروز مى‏کند. آخرالزمان تکنولوژیک حدیث چالش میان انسان و فرزند ناخلف او تکنولوژى است. تکنولوژى از جنس بشر نیست، از سنخ او هم نیست. بشر یک وقت فرزند خود را که از جنس و از سنخ خود اوست مى‏بیند که بر وى پیشى گرفته؛ لذت هم مى‏برد؛ چون فرزند تداوم منطقى و طبیعى و فطرى وجود ماست. اما تکنولوژى فاقد این صفت است. بنابراین اگر روزى محصول بشر بر او سبقت بگیرد؛ فقط موجب وحشت، احساس پوچى و از خود بیگانگى او مى‏شود. انسان اگر از ماشین کم بیاورد در واقع اینگونه تعبیر نمى‏کند که فرزندش بر او سبقت گرفته، بلکه حس مى‏کند مصنوعش بر او برترى یافته و محصول این نوع نگاه فقط وحشت است. در آخرالزمان تکنولوژیک، ما مى‏بینیم که مصنوعى صانع خود را نابود مى‏کند؛ یعنى آنچه که بشر خود آفریده بر بشر غلبه مى‏کند و بشر را به فرجام خودش در این دنیا مى‏برد. حالا گاهى وقتها این مصنوع یک سوپر کامپیوتر فوق هوشمند است، گاهى وقتها یک سلاح اتمى غیر قابل کنترل و در واقع هوشمند و گاهى اوقات نیز انواع دیگرى از تکنولوژى است. ولى هر چه هست وحشت و تنهایى انسان را در مقابله با این مخلوق خود نشان مى‏دهد. همان کاراکتر معروف دکتر فرانکنشتاین،19 مصنوعى که صانع خود را نابود مى‏کند، دقیقاً همین است. فرانکنشتاین هیولایى بود که در آزمایشگاه توسط یک دکتر بیولوژیست تولید شد. (براساس رمان معروف خانم شلى20) در واقع ما همین قصه را مى‏بینیم و بعد فیلمهاى سینمایى متعددى براساس آن ساخته شد نهایتاً این هیولاى آزمایشگاهى صانع خود را تعقیب کرده و مى‏کشد. این نسبت بین صانع و مصنوع را ما با نام پدیده فرانکنشتاین مى‏شناسیم و این یک نوع آخرالزمان است. آخرالزمان اسطوره‏اى، آخرالزمانى است که در آن موجوداتى، مفاهیمى از اعماق افسانه و از آن سوى تاریخ، از دنیاى افسانه‏ها و اساطیر ملل سر بر مى‏آورند و در شرایط کنونى خطرساز مى‏شوند و تقابل آنهاست که وقایع آخرالزمانى را ایجاد مى‏کند. مثلاً تیتان‏ها21 و ژئانهایى22 که از قعر دوزخ، تارتاروس23 و از دل زمین برمى‏خیزند و دنیا را بر مى‏آشوبند در اسطوره‏هاى یونان باستان یا در اساطیر سایر ملل داریم که اینها از آن سوى مرز اسطوره مى‏آیند و به شدت واقعى و امروزى و حقیقى مى‏شوند و شرایط آخرالزمانى را براى بشر ایجاد مى‏کنند. گاهى وقتها آخرالزمان از جنس آخرالزمان طبیعى است. در این‏گونه، طبیعت به عنوان قربانى بشر، دیگر تجاوز و تعدى او را برنمى‏تابد و بر علیه انسان اعلام جنگ مى‏کند. زلزله‏هاى عجیب و غریب، آتشفشانها، برخورد شهاب سنگهاى عظیم به کره زمین و وقایع این‏گونه پایان عمر دنیا را رقم مى‏زنند و یک آخرالزمان طبیعى یا فاجعه طبیعى پدید مى‏آورند. آخرالزمانها انواع دیگرى هم دارند. مثلاً گاهى وقتها خود انسان به دست خویش این آخرالزمان را ایجاد مى‏کند. اینها رویکردهاى متعدد و الگوهاى آخرالزمانى متفاوتى هستند که در واقع سینماى هالیوود اتخاذ کرده است. در نگره دینى - عمدتاً که با رویکرد توراتى دنبال مى‏شود - ما مى‏بینیم که شیطان در آغاز و هزاره یا در برخى تواریخ خاص از زندان دوزخى خود رها مى‏شود و کمر به قتل آدمى مى‏بندد و در راه سر برداشتن آنتى‏کرایست24 یا ضد مسیح (و در واقع دجال آخرالزمان به قرائت آنها) قدم مى‏گذارد. مى‏دانید که یهودیان هم به نوعى به مسیحا قائلند؛ گرچه آنها مسیحى را که در سرزمین فلسطین ظهور کرد مسیح کذاب مى‏دانند و مسیح حقیقى را پیامبر دیگرى مى‏دانند که در آخرالزمان مى‏آید. به هر حال این نوع نگاه در فیلمهاى هالیوود (با این فرض که دینى باشند) بیشترین فراوانى را دارند. یورش شیطان و عکس‏العمل سپاه حق و پیروان حق و نبرد نهایى که در بین آنها در مى‏گیرد همان مفهوم فاینال کانفلیکت است که پیش از این به آن اشاره کردم و چون در منطقه »هادّمجدّون« است حالا به »آرماگدون« معروف مى‏شود و در آن نبرد است که تکلیف حق و باطل مشخص مى‏شود و در خونبارترین جنگ تاریخ حق بر باطل پیروز مى‏شود و اینها انواع رویکرد به مقوله آخرالزمان است که هالیوود تاکنون به تصویر کشیده است.


- در چه مباحث و مضامینى این تصویرسازى در تقابل با اسلام، جهان اسلام، تشیع و انقلاب ایران قرار مى‏گیرد؟

اصولاً همه‏اش مى‏تواند در تعارض و تباین باشد؛ چون هیچ‏کدام بر مبناى قرائت ما نیستند. اما اکثر آنها مستقیماً ما را دلیل وقوع آخرالزمان نمى‏دانند. ولى در برخى موارد مستقیماً انگشت اتهام را بسوى ما مى‏گیرند. گاهى وقتها به صورت کاملاً استعارى، نمادین و در لفافه بیان مى‏شوند، و گاهى اوقات نیز به صورت هم صریح و مشخص. مثلاً از میان موارد غیر مصرّح، فیلم معروف »بیگانه«25 را داریم که قسمت اول آن را رایدلى‏اسکات26 ساخت و بعد جیمز کامرون27 و دیوید فینچر28 و ژان پیرژانت در واقع قسمتهاى بعدى این مجموعه را تا »بیگانه 4« کارگردانى کردند. در این نگاه ما مى‏بینیم که اسلام به صورت یک خطر ما قبل تاریخى، یک خطر قدیم و یک خطر باستانى از میان تخمهاى هیولاهاى باستانى در یک فضاى مرموز و مدهوش متولد مى‏شود. آزاد مى‏شود و به صورت یک موجود مهاجم بیگانه درمى‏آید که ابتدا در سر آدمى رخنه مى‏کند، از راه مغز وارد مى‏شود، در دل لانه مى‏کند و مى‏بالد و رشد مى‏کند و از دل آن میزبان بیرون مى‏زند و طى زایمانى دردناک میزبان را مى‏کشد و از میزبانى به میزبان دیگر مى‏رود و مدام خود را تکثیر و تولید مى‏کند و نهایتاً نسل بشر را نابود مى‏سازد. شرایط آپوکالیپتیکال29 یا آخرالزمانى را ما در این فیلم شاهدیم و همه چیز کاملاً نمادین روایت شده است. این موجود بیگانه حتى خونش هم خطرناک است و اگر خونش را بریزى با نیروى مخرب نهفته در خون خود همه چیز را نابود مى‏کند. خوب این ما را یاد چه مى‏اندازد؟ در اسلام حتى خون هم مى‏تواند بر شمشیر غلبه کند و به گونه‏اى بر رقیب لطمه بزند. فرهنگ شهادت و استشهاد همیشه کابوس دنیاى غرب بوده است. بعد هم ملاحظه مى‏کنید که در پایان (در قسمت چهارم) فقط به یک صورت مى‏توانند بر بیگانه غلبه کنند به این نحو که یک موجود التقاطى بین انسان غربى و بیگانه بیافرینند که خون بیگانه در رگش جارى است و فقط این موجود بینابینى مى‏تواند بر بیگانه غلبه کند چون خون او را در رگ دارد ولى مغز انسان آمریکایى را در سر، و حالا این هیولا - انسان است که مى‏تواند بیگانه را براى همیشه نابود کند. این خیلى بحث پیچیده‏اى است. همچنین در مورد گربه ایرانى که در قسمت اول این مجموعه نشان داده شد بحثها صورت گرفت ولى کسى نپرسید چرا اینقدر روى این گربه ایرانى تأکید شد و چرا این موجود بیگانه فقط به دو نفر نتوانست لطمه بزند. یک افسر زن از ارتش آمریکا که از ابتدا خطر بیگانه را گوشزد کرده و نسبت به خطرات او آگاه بود، یکى هم همین گربه ایرانى که گویى از ابتدا همدست بیگانه بود در آن سفینه! به هر حال خیلى آن فیلم معنى‏دار بود. شرایط آخرالزمان را یک جورى داشت گوشزد مى‏کرد که در حال آغاز شدن است. منتهى چون آن موقع رقیب عمده آمریکا (شوروى سابق) هنوز از دور رقابت خارج نشده بود و بلوک کمونیستى هنوز برقرار بودند و هنوز دیوار برلین پابرجا بود، طبیعتاً غرب نمى‏توانست رقیب جدیدى براى خود بتراشد. از اینرو کاملاً تلویحى خطر اسلام را گوشزد مى‏کرد. اما وقتى که آن مانع برطرف شد و صراحتاً جناب هانتینگتون صحبت از تقابل فرهنگ مدرن امروز غرب با تلفیقى از فرهنگ اسلامى و تمدن کنفوسیوسى کرد - (که البته اسلام را باز در جبین این رقابت مى‏دید) - دیگر این رودربایستى هم به کنار رفت، صراحت لهجه حاصل شد و امروزه، در بسیارى از فیلمها تقابل مسلمانان را با فرهنگ غرب مى‏بینیم. مسلمانها به عنوان مظهر سنت و غرب به‏عنوان مظهر مدرنیته و نمایش چالش سنت و تجدّد و همواره شاهدیم که سنت در این فیلمها محکوم مى‏شود. فیلمهاى متعددى را ما شاهدیم که مسلمانان شرایط آخرالزمانى براى دنیا ایجاد مى‏کنند و به نوعى آنها مسبب این خطا هستند. مثلاً فیلم »تصمیم عملى«30 که مسلمانان بمب اتمى را (با هواپیما) به آسمان واشنگتن مى‏برند و مى‏خواهند آمریکا را نابود کنند. مثل فیلم »دلتافورس 31 3 که باز یک تروریست مسلمان مى‏خواهد بمب اتمى را در آمریکا منفجر کند و انفجار بمب اتمى در دنیاى امروز (آن هم در آمریکا) مى‏تواند شرایط آخرالزمان ایجاد کند و خیلى طبیعى است که از نظر بیننده این فیلمها به هر حال مسلمانان عامل این فاجعه آخرالزمانى تلقى شوند. گاهى وقتها هم البته ما مسلمانان را درگیر فعالیتهاى تروریستى کوچکتر و اقدامات فعالیتهاى تبهکارانه دیگرى مى‏بینیم که این تصویر تروریست‏هاى مسلمان را در ذهن مخاطب غربى پررنگتر مى‏کند. مسلمان بنیادگرا، تروریست است چون به مفاهیم جهاد و شهادت ایمان دارد و کسى که چنین باورى دارد مضّر به حال جامعه است، بیمار روانى است، او را باید یک جایى برد و حبس کرد، او مخل آسایش و امنیت دیگران است، این نوع نگاه مغرب زمین است به فرهنگ ما، اگر هم شرایط آخرالزمانى را به تصویر بکشند در سناریوى آن نقش ضد مسیح یا دجال یا جناح مخالف حق را قرار است ما ایفا کنیم.

 

- آیا خط سیر اینگونه فیلمسازى را از نظر شروع و ادامه پروژه طى دهه‏هاى اخیر مى‏توان ترسیم کرد؟

خط سیر عمدتاً از دیریابى و پیچیده‏گویى به سمت صراحت است. البته همان موقع هم فیلمهایى بود که تصریحاً چیزهایى مى‏گفت ولى داستانى نبودند، آنها مستند بودند مثل همین فیلم معروف tomorrow The man who saw مردى که فردا را دید که بازیگر معروف سینما »اورسن‏ولز« تک‏گویى و پلاتوهاى آن فیلم را اجرا کرده و بر مبناى پیشگوییهاى نوسترآداموس32 خطر آخرالزمانى مسلمانان را گوشزد مى‏کند و به نوعى شخصیت آخرالزمانى منجى مسلمانان را بعنوان دجال غرب نشان مى‏دهد و اینکه این همان آنتى‏کرایست معروف است که مى‏آید و دنیا را با خطر مواجه مى‏کند. بله آن موقع هم فیلمهاى صریح بودند ولى در حوزه مستند و در میان تولیدات داستانى ما این صراحت را کمتر مى‏دیدیم. ولى به تدریج از دهه نود به این سو فیلمها صراحت لهجه پیشه کردند و مصرحاً مسلمین را جناح باطل آخرالزمان و رهبر آنان را آنتى‏کرایست نشان دادند و این در خیلى از کارهایشان قابل رصد و پى‏گیرى است.


- به نظر شما اینگونه فیلمها را چگونه و با چه پیش فرضى باید دید؟

مى‏ترسم که اگر پاسخ سؤال شما را بدهم بسیارى از دوستان و همکاران در حوزه فیلم و سینما را از خود برنجانم! نمى‏دانم، شاید آنها دوست نداشته باشند اینجور فیلم ببینند و معتقدند که هنوز بهترین راه فیلم دیدن، فیلم دیدن بر مبناى منطق ضمیر ناخودآگاه و حس هیپنوتیزم شدن و خود را به فیلم سپردن و با امواج فیلم جلو رفتن باشد. براى اینکه حالا حتى این دوستان را هم راضى کرده باشم مى‏گویم که لااقل سعى کنید در نوبت دومى که فیلم را مى‏بینید از داستان فیلم فارغ شوید و نگذارید فیلم بر دوش شما سوار باشد، شما برگرده فیلم سوار شوید شما در واقع فیلم را تحلیل کنید، نگذارید فیلم شما را به تحلیل ببرد و به استحاله دچار کند. شما فیلم را تحلیل کنید. شما مؤلفه‏هاى تصویرى فیلم را، چینش موضوعى آن را و اینکه چگونه روایتى را در پیش گرفته و در وراى این روایت چیست و نمادها و استعارات و نشانه‏هایش را ببینید و تفسیر کنید و واقعاً فیلم را اینگونه دیدن، ارزش دارد. ما یک فیلم را طى دو یا سه ساعت مى‏نشینیم و تماشا مى‏کنیم شاید یک سال، دو سال یا حتى چند سال براى تولید آن فیلم کار شده باشد. یعنى آنچه که دیگران طى سه سال اندیشیده‏اند من مى‏خواهم طى یک ساعت ببینم. پس هر چقدر فکر کنیم جا دارد. چون حاصل فکر سه ساله یک جمع را قرار است ببینیم. از مرحله آغاز و نگارش یک فیلمنامه تا مرحله پایان تولید و تدوین نهایى کار. پس لازم است که ما به همین یکى دو ساعتى که فیلم را مى‏بینیم بسنده نکنیم و ساعتها وقت بگذاریم. اگر فکر مى‏کنیم این فیلم حرفى دارد براى گفتن (صرف‏نظر از اینکه این حرف بإ؛ججا اهداف و آمال ما و ارزشهاى ما سازگار باشد یا نباشد) جا دارد که فیلم را عمیق ببینیم. پس عمیق دیدن فیلم به این دلیل موضوعیت دارد و اگر پذیرفته‏ایم که منطقاً دیوانسالاران غربى، سیاستمداران آمریکایى و سرمایه‏داران صهیونیست نباید از پتانسیل قوى سینما فارغ باشند، طبیعتاً این به ما انگیزه مضاعف مى‏دهد که فیلم را لااقل از نوبت دوم به بعد محتوایى ببینیم. روى مؤلفه‏هاى تصویرى فکر کنیم، بر روى شخصیت‏پردازى تأمل کنیم، در وراى ظاهر آن بواطنى را جست‏وجو کنیم که مى‏تواند حاصل زحمتهاى چند ساله کادر سازنده فیلم باشد و جا دارد این وقت را ما براى یک فیلم بگذاریم. این به نظر من پیشنهاد مشخصى است براى دیدن یک فیلم. البته براى دیدن فیلم مقدماتى لازم است. مقدمات تئوریک و مقدمات هنرى. مقدمات تئوریک این است که آن کسى که فیلم را تحلیل مى‏کند نسبت به موضوع و محتواى آن اشراف نسبى داشته باشد. براى رسیدن به این مقصود مطالعه کافى در حوزه تاریخ، فلسفه غرب، هنر غرب، هنر سینما و بسیارى از مسائل اسطوره‏شناسى و زیباشناسى تصویر از ضروریات است و در واقع تحلیلگر باید بر کلیه این موارد اشراف داشته باشد و همچنین باید واجد برخى صفات دیگر باشد تا بتوانیم بگوئیم فیلم را از این منظر مى‏تواند ببیند. البته کلیه این موارد قابل تحصیل‏اند و اگر این توانایى‏ها را در خود جمع کنیم کشف لایه‏هاى پنهان فیلم کار چندان دشوارى نخواهد بود.


- در این میانه ما از چه نقش، چه جایگاه، چه رویکرد و تصمیم‏سازى برخورداریم؟

جایى که فعلاً هستیم کشف توطئه است، هنوز کارى نکرده‏ایم، راهى نرفته‏ایم، راه رفته دیگران را به نقد کشیده‏ایم. اولاً باید این را بفهمیم که این موج آخرالزمانى براى چه در دنیا ایجاد شده است. ما از یک منظر اگر بخواهیم خوشبینانه این موج را نگاه کنیم مى‏توانیم بگوئیم که الحمدللَّه ضمیر انسان غربى و فطرت خفته او بیدار شده و دارد دلالت مى‏کند به حقیقتى که فرجام ناگزیر بشریت است. حالا او هم مثل ما منتظر منجى است، او هم مثل ما نگران ظهور دجّال است، صرفاً ما در تعریفمان از این منجى و این دجال مشکل داریم. این نگاه خوشبینانه ما مى‏تواند باشد به ماجرا. راه دیگر هم مى‏تواند این باشد که غرب در واقع دارد مى‏کوشد از این طریق مدیریت سیاسى کند دنیاى امروز را، اگر دیوانسالاران غرب، اگر سیاستمداران و سیاستگذاران هالیوود بتوانند در شرایط امروز یک باور آخرالزمانى را در ذهن سکولار مردم مغرب زمین بکارند؛ کمترین دستاوردش براى آنها این است که مى‏توانند نوعى رضایت عمل هاى‏ریسک33 از دنیاى امروز بگیرند که شرایط، شرایط آخرالزمانى است، شرایط بحرانى است، شرایط عادى نیست، پس ما اجازه داشته باشیم که با اختیارات ویژه شرایط بحرانى دنیا را مدیریت بکنیم. با این اختیارات ویژه اگر کمى هم خونریزى کردیم عیب ندارد! اگر یک مقدار حقوق بشرى را که مدام زیر عَلَمش سینه مى‏زنیم زیر پا گذاشتیم کسى بر ما خرده نگیرد؛ چون نبرد نهایى حق و باطل است و تکلیف کار دنیا باید معلوم شود. در زیر تیغ تیز، اگر تعدادى بیگناه هم کشته شدند باز مسئله‏اى نیست! افکار عمومى غرب نباید بر ما خرده گیرد. براساس این پیش فرض سیاستمداران غربى مى‏توانند از همه اصول ارزشى و اخلاقى خودشان عدول کنند و آن طبع بهیمى و حیوانى مستتر در بعضى از زیر لایه‏هاى نفس امّاره خود را بروز دهند و به این طریق در واقع یکجور اختیار ویژه بگیرند براى بازى آخرالزمانى که در صدد انجام آن برآمده‏اند؛ به گونه‏اى که افکار عمومى غرب از ایشان بازخواست نکند و اصولاً اگر سینما یکى از مهمترین ابزار مدیریت افکار عمومى پابلیک دیپلماسى34 تلقى مى‏شود، پس منطقى است که از این پتانسیل نهایت استفاده صورت گیرد. لذا رد پاى این شیوه را در تحلیل وقایع بعد از یازدهم سپتامبر 2001 و حمله وحشیانه آمریکا به افغانستان و عراق به وضوح مى‏توان دید. یک قرائت دیگر هم هست که غرب دارد موج سوارى مى‏کند. از یکسو بر مبناى ولایت تکوینى و مدیریت الهى مردم جهان بوى آخرالزمان استشمام کرده‏اند و به مسیر صحیحى مى‏روند که در آن مسیر، تمام دنیا احساس تشنگى کنند براى منجى موعود اما گروهى فرصت‏طلب، مزّورانه بر این موج‏سوار شده و تعریف خاص خود را از منجى آخرالزمان و دجال آخرالزمان به دیگران عرضه کرده‏اند. یعنى با سوء استفاده از یک نیاز فطرى و کاملاً طبیعى موج‏سوارى مى‏کنند بر این احساس و فطرت درونى تا قرائت خاص خود را عرضه دارند. این هم تفسیر دیگرى است بر این موضوع. به هر حال هر کدام از اینها که باشد اگر ما بر این باوریم که قرائت آخرالزمانى شیعه کامل‏ترین، نابترین، روشنگرانه‏ترین و فاقد خرافه‏ترین قرائت آخرالزمانى است باید سعى کنیم کاملاً هوشمندانه، خیلى زیبا و به دور از اغراق و خرافه آن را عرضه بداریم و از آن دفاع بکنیم. وقتى دیگران از خرافه‏هاى خودشان اینگونه دفاع مى‏کنند ما چرا از حقیقت خودمان دفاع نکنیم و این هم یک چالش است بین مؤمن و کافر که هر کدام دارند شرایط آخرالزمانى را با دیدگاه خودشان تعریف و تفسیر مى‏کنند. از اینکه در این گفت‏وگو شرکت کردید از شما سپاسگزاریم.

 

پى‏نوشتها

1 . Holywood
2 . Dream works
3 . Steven Spilberg
4 . George Lucas
5 . Paramont
6 . Metro Goldwyn Meyer
7 . Apocalypse end of days
8 . Arcetype
9 . Mytology
10. Religious Apocalypse
11. Prediction
12. Technological Apocalypse
13. Natural Apocalypse
14. Metaphysical Apocalypse
15. Religious Apocalypse
16. Sciencefictional Apocalypse
17. Mytological Apocalypse
18. Final Conflict
19. Frankenstein
20. Shelley .Mary W
21. Titans
22. Giants
23. Tartarus
24. Antichrist
25. Alien
26. Rideley Scott
27. James Cameron
28. David Fincher
29. Apocalyptical
30. Executive Decision
31. Delta force III
32. Nostradamus
33. High Risk
34. Public Diplomacy

همچنین ببینید: مجموعه نشست های دکتر شاه حسینی در فرهنگسرای رسانه درباره سینما وصهیونیسم: استادشاه حسینی و نشست مدیریت آخرالزمان در حوزه سینما  /  نشست اول و دوم سینماوآخرالزمان با حضور استادشاه حسینی  / نشست سوم سینما وآخرالزمان با حضور استادشاه حسینی   /   نشست چهارم سینما وآخرالزمان با حضور استاد شاه حسینی  /   نشست پنجم و ششم سینما و آخرالزمان با حضور استاد شاه حسینی   /  نشست هفتم سینما و آخرالزمان با حضور استاد شاه حسینی و نشست هشتم در این آدرس: نشست هشتم سینما وآخرالزمان با حضور استاد شاه حسینی


نوشته شده در  سه شنبه 88/5/20ساعت  1:34 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سواد رسانه ای درحوزه:تحلیل و برررسی شبکه های اجتماعی و موبایل
معرفی تفصیلی کتاب «اسطوره های صهیونیستی در سینما»
نقد وبررسی چند فیلم ایرانی جدید توسط سعید مستغاثی
نقد وبررسی ابعادشخصیت مرد درسینمای ایران/بررسی\تسویه حساب\
نقد و بررسی انیمیشن ظهور نگهبانان/ rise of guardian
مروری بر فیلم های بازگوکننده جنایات صهیونیسم غاصب درفلسطین اشغال
حقیقتاچرارسانه های آمریکایی نسبت به ایران،اینقدر کینه جو هستند؟!
هالیوودوبازنمایی محرف تاریخ واندیشمندان ایرانی-نقدفیلم پزشک
بررسی سینمای اسراییل[غاصب]:شرق،غرب وسیاست بازنمایی
آشنایی با الکس جونز اندیشمند و منتقد ومستندساز آمریکایی...
[عناوین آرشیوشده]